بهم حق بده...
بهم حق بده تا ندونم چطور
جای خالیتُ تو دلم پُر کنم
بهم حق بده تا ندونم تو رو
کدوم جمعه باید تصور کنم
جهنم شد این خونه باید بیای
تا این آتیش سردُ خاموش کرد
نمیای و باید بهم حق بدی
که یادت رو حتی فراموش کرد
چقد واسه تکرار این خاطره
اتاقُ پر از عطر نرگس کنم
بهم حق بده تا نتونم تورُ
از این فاصله بیشتر حس کنم
بهم حق بده باید این بار تو
یه کاری واسه هر دوی ما کنی
باید جوری دلتنگ شی تا یه روز
خودت راه برگشتُ پیدا کنی
همه پرده ها رو کشیدم یه عمر
که عطرت از این خونه بیرون نره
باید دل ببندی به این خونه تا
بفهمی که برگشت زیباتره
فقط صبر کردی فراموش شی
فراموش شی تو دل خیلیا
اگه روزی حس کردی که وقتشه
اگر شنبه هم بود، لطفا بیا...!
امیرحسین کاکایی - زمستان 91
بهم حق بده تا ندونم تو رو
کدوم جمعه باید تصور کنم
جهنم شد این خونه باید بیای
تا این آتیش سردُ خاموش کرد
نمیای و باید بهم حق بدی
که یادت رو حتی فراموش کرد
چقد واسه تکرار این خاطره
اتاقُ پر از عطر نرگس کنم
بهم حق بده تا نتونم تورُ
از این فاصله بیشتر حس کنم
بهم حق بده باید این بار تو
یه کاری واسه هر دوی ما کنی
باید جوری دلتنگ شی تا یه روز
خودت راه برگشتُ پیدا کنی
همه پرده ها رو کشیدم یه عمر
که عطرت از این خونه بیرون نره
باید دل ببندی به این خونه تا
بفهمی که برگشت زیباتره
فقط صبر کردی فراموش شی
فراموش شی تو دل خیلیا
اگه روزی حس کردی که وقتشه
اگر شنبه هم بود، لطفا بیا...!
امیرحسین کاکایی - زمستان 91
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۱/۱۶ ساعت توسط امیرحسین کاکایی
|